پدرامپدرام، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

پدرام - لبخند زندگی

نامه ای به پسرم

پسر قشنگم سلام این نامه رو برات مینویسم تا بهت بگم تو لحظه لحظه زندگیم به تو فکر می کنم.تا بگم با اینکه صبح تا بعد از ظهر پیشم نیستی ولی تمام فکر به تواه .بگم خیلی دوست دارم حتی اگه کیلومتر ها ازت دورم. بگم صبح که میری مهد ، یه تیکه بزرگ از قلب مامان و میبری و موقع برگشت دلم می خواد پر در آرم و بسوی تو جگرگوشم پرواز کنم. مامان عاشقته. مامان عاشق شیرین زبونی و شیرین کاریاته.وقتی میری رو پله و دستتو می ری بالا و می شمری یچ،دو،سه   و می پری دلم ضعف می ره. وقتی بهم می گی : پاشو ، و وقتی بلند می شم ، می گی : بدو (منظورت دنبالم کن) ، واقعاً دلم می خواد بخورمت. الان دیگه تا 10 می شمری البته 8 و جا می ندازی اتل متل توتوله...
28 آبان 1391
1